خطاب به پروانه‌ها   2012-06-25 11:21:40

دف را بزن! بزن! كه دفيدن به زير ماه در اين نيمه شب، شب
دفماهها
فرياد فاتحانه‌ی ارواحِ هايهای و هلهله در تندری‌ست كه مي‌آيد
آری، بِدف! تلألوِ فرياد در حوادث شيرين، دفيدنی‌ست كه
می‌خواهد فرهاد
دف را بِدف! كه تندرِ آينده از حقيقت آن دايره، دميده، دمان است
و نيز دمان‌تر باد!
دف در دفِ تنيده و، مه در مهِ رميده، خدا را بِدف! به دف روحِ
آسمان، به دف روحِ من بِدف!
شب، بعد از اين سكوت نخواهد ديد
من، بعد از اين شب توفانی
تا صد هزار سال نخواهم خفت
شب را بِدف! دفيدنِ صدها هزار دف!
مهتاب را
با روح من بِدف! دف خود را رها نكن، تو را به لذت اين لحظه
می‌دهم قسم، دفِ خود را رها
نكن!

خطاب به پروانه‌ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم
رضا براهنی


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات